تحلیل سیاسی، عدم توسعه یافتگی یا محروم دانستن استان های صنعتی (نفت و گاز و پتروشیمی و سایر معادن)جنوب نظیر بوشهر ، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد ، ایلام و سایر استان های خطه زاگرس مصداق بارز دست درازی دولت ها در گرفتن و دست کوتاهش در دادن است.از سالی که اکتشاف نفت در خوزستان آغاز شد.
plusresetminus
هلدینگ خلیج فارس برای بچه‌های خلیج فارس هزینه کند/خطه جنوب مصداق بارز دست‌درازی دولت در گرفتن و دست‌کوتان در ندادن است
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی نفت آرا، تحلیل سیاسی،عدم توسعه یافتگی یا محروم دانستن استان های صنعتی (نفت و گاز و پتروشیمی و سایر معادن) جنوب نظیر بوشهر ، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد ، ایلام و سایر استان های خطه زاگرس مصداق بارز دست درازی دولت ها در گرفتن و دست کوتاهش در دادن است.
از سالی که اکتشاف نفت در خوزستان آغاز شد تا زمانى که طرح های توسعه گازی پارس جنوبی در بوشهر رقم خورده تا به امروز که با استقرار صنعت بزرگ پتروشیمی از خام فروشی عبور کرده ایم، هنوز استان های میزبان این صنعت از بدیهی ترین حقوقی که به نام مسئولیت های اجتماعی، حق آلایندگی، اشتغال و… که باید به توسعه محیط پیرامونی کمک می کرد عاجز مانده.
بام انرژی و بام نفتی این استان ها و شاخص فقر و فلاکت این مناطق باهم همخوانی ندارد عمق محرومیت و عقب ماندگی و افزایش لجام گسیخته اسیب های اجتماعی خود شاهد این مدعاست .
موضوع، مقوله ای گسترده و کلان است و نمی توان از صدر تا ذیل آن را در یک یادداشت جا داد، شاید آوردن نمونه ایی ملموس از نادیده گرفتن فضای پیرامونی توسط این ابرشرکت ها و یا هلدینگ ها مخاطب را متوجه نقطه عطف این ناعدالتی یا سوءمدیریت کند.
ورزش به خصوص رشته پرطرفدار فوتبال امروز مرزهای مشترک گسترده با اقتصاد و درآمدزایی و فرهنگ و جامعه پیدا کرده، که اگر نبود، همسایگان ما با فوتبال خود را به دنیا معرفی نمی کردند و لیگ های فوتبالشان را ویترین نمی کردند تا برند شوند و خود را به دنیا نشان دهند.
اما داستان در سرزمین ما متفاوت است. ما اینجا بلایى بر سر پرطرفدار ترین تیم های آسیا درآورده ایم که با نزدیک به سی، چهل میلیون هوادار هیچ شرکت خصوصی حاضر نیست، برای مالکیت آنان دست در جیبش کند، چون می داند از فوتبال عایدی که ندارد، فشار هوادار هم بر گرده مدیرش سنگینی می کند.
بعد از کش و قوس های فراوانی که آسیایی ها مدیران ما را مجبور کرده اند که نباید دو باشگاه بزرگ پرسپولیس و استقلال مالکیت مشترکی داشته باشند و دولت بدنبال مشتری می گشت و مزایده ها ادامه داشت، نهایتا پرسپولیس برای بانک ها و استقلال برای هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس!
دلیل یادداشت من اینجاست، وصل به تن جنوب اما شیر باز و بسته کردنش از جایی دیگر فرمان می گیرد، استقلال به هلدینگ خلیج فارس واگذار می شود، یک اًبَرشرکت متشکل از شرکت های تولیدی، مهندسی و… که دومین شرکت ایرانی بر پایه درآمد و بزرگترین هلدینگ پتروشیمی ایران و دومین در آسیا است.
تنها در استان بوشهر و شهر عسلویه نزدیک به ۱۰ پتروشیمی بزرگ متعلق به هلدینگ خلیج فارس است، شرکت هایی که میزان درآمد سالیانه هر کدام شان سر به ده‌ها میلیون دلار می‌زند
پتروشیمی‌های مبین، نوری، پارس، هنگام، دماوند و… از بزرگ‌ترین شرکت های این هلدینگ‌اند و بیش از ۱۴ سال است، هلدینگ خلیج فارس فعالیت خود را شروع کرده و بخش اعظم در آمدی خود را از شهر عسلویه دشت می‌کند، در حالی که به واسطه فعالیت‌های تولیدی محصولات شیمیایی آلودگی های شدید زیست محیطی را به مناطق پیرامونی خود را تحمیل کرده است.
حتی اگر بروز این آلودگی ها هم نبود چارچوب های اخلاقی باید وجود می داشت که سیر توسعه مناطق پیرامونی با افزایش توان تولیدی و درآمدزایی این شرکت ها متناسب باشد، ولی با گذشت ۱۴ سال از وجود این هلدینگ، یک پروژه ورزشی ملی بزرگ آبرومند در سطح استان بوشهر توسط آنها انجام نشده است، در عوض امروز خود را مکلف می‌داند که برای مالکیت تیم استقلال تهران هزینه کند یا به آن چنین دستور داده اند و باید تبعیت کنند.
در حالی که در تیم ملی فوتبال ایران سه مهاجم لژیونر بوشهری عضویت دارند، تیمی از این استان در سطح اول فوتبال کشور حضور ندارد و حتی تنها تیم نفتی این استان (پارس جنوبی جم) در کنار تیم های ریشه داری چون شاهین و ایرانجوان بوشهر از حداقل زیرساخت های فوتبالی محروم‌اند.
چگونه است که وقتی پای کمک به تیم‌های این استان می‌رسد، تبصره‌ها و ماده‌های قانونی پسوند غیر قانونى شان پررنگ می‌شوند، اما یک شبه می توانند، برای آبی و قرمز سند مالیکت صادر کنند؟
بحث تنها بر سر گرفتن مالکیت آبی های پایتخت نیست، حتی مدارس فوتبالی هم در کلان شهرهای ایران وجود دارند که با سفارش پذیری نزدیکان از پول پتروشیمی عایدشان می شود و پسران جنوب هنوز باید فوتبال را بروی زمین های خاکی دنبال کنند.
در استانی که تب فوتبال داغ است و جین جین استعداد ریخته و هیچ شرکتی غیر از شرکت های پتروشیمی و نفت وگازی پا نگرفته است، چه کسی باید از فوتبال بوشهر حمایت کند تا شاهینی که لیگ برتر بوده امروز به دسته سوم فوتبال کشور سقوط نکند!
کدام پتروشیمی امروز باید اسپانسر پارس جم باشد تا این تیم با بهترین و بروز ترین امکانات به بالاترین سطح فوتبال کشور بازگردد؟ چرا ایران‌جوانی که امروز نمایندگانش در تیم ملی بیشتر از باشگاه های لیگ برتری است باید در دسته سوم لیگ فوتبال به حیاتش ادامه دهد؟ چرا یک ورزشگاه ملی آبرومند در استانی که بیشترین درآمد هلدینگ مربوط به آن است ساخته نشود! اگر نام هلدینگ اسمش خلیج فارس است و سود آن هم از خلیج فارس؛ چرا هیچ عایدی یی از آن نصیب بچه‌های خلیج فارس نمی‌شود؟
در استان های خوزستان و کهگیلویه و سایر استان ها جنوبی و نفت خیز وضع به همین منوالی است که در مورد بوشهر ذکر شده است . وضعیت تیم های فوتبال و ورزشی خوزستان را ببینید . وضعیت و شرایط اقتصادی این استانها نرخ شاخص فقر و فلاکت تورم و بیکاری و کمبود امکانات و.. مدارس- دانشگاه ها و بیمارستان های استان های جنوبی کمبود امکانات سخت افزاری و سرمایشی دارند و این ابر پتروشیمی ها هیچ گونه کمکی در قالب مسئولیت های اجتماعی خود انجام نمی دهند .
در استان های جنوبی و نفت خیز در حوزه راه و بزرگراه و فرودگاه شاخص و نرم خوبی وجود ندارد . امار تحت پوشش نهادهای حمایتی همچون کمیته امداد امام و بهزستی در این استانها وضعیت بحرانی را نشان می دهد .افزایش اسیب های اجتماعی همچون طلاق – اعتیاد و خودکشی و ازدواج در این مناطق صدای دردشناسان و مصلحان اجتماعی را در آورد .
انتهای پیام/.
https://naftara.ir/vdcjxmev.uqexizsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما